کامران قیوم زاده؛ علیرضا دست افشان
چکیده
پرسش اصلی در مسائل تعهد وجودی این است که کاربرد زبان و آنچه می گوییم تا چه حد ما را نسبت به وجود اشیا و به ویژه اشیایی که درباره ی آنها سخن می گوییم متعهد می سازد. معمای گیچ که یک مسأله ی مشهور در متون ارجاعی است به مسأله ی تعهد وجودی برای راوی (گوینده سوم شخص) در متونی که بیش از دو گوینده دارند مربوط می شود. راه حلی که از آن دفاع می کنیم این ...
بیشتر
پرسش اصلی در مسائل تعهد وجودی این است که کاربرد زبان و آنچه می گوییم تا چه حد ما را نسبت به وجود اشیا و به ویژه اشیایی که درباره ی آنها سخن می گوییم متعهد می سازد. معمای گیچ که یک مسأله ی مشهور در متون ارجاعی است به مسأله ی تعهد وجودی برای راوی (گوینده سوم شخص) در متونی که بیش از دو گوینده دارند مربوط می شود. راه حلی که از آن دفاع می کنیم این است که اگر گوینده ی اول و گوینده ی دوم درباره شیءای سخن بگویند که (در ابتدا) وجود نداشته است اما آن دو درباره ی آن به گونه ای سخن می گویند که گویی وجود دارد، می توان گفت که آنان شیء مورد نظر را به عنوان یک شیء مجرد افسانه ای خلق کرده اند. اکنون اگر راوی یا گوینده ی سوم قصد بازگو کردن سخن آن دو را داشته باشد، می تواند خود را به وجود آن شیء مجرد متعهد سازد (چراکه آن شیء خلق شده است و وجود دارد) بی آنکه صفاتی را که آن دو گوینده به شیء مذکور نسبت داده باشند، قبول کند.
محمد یزدانی؛ علیرضا دست افشان
دوره 9، شماره 2 ، مهر 1397، ، صفحه 99-131
چکیده
ضمایر اشارهای مرکب عباراتی پرکاربرد به شکل «آن ب» و حاصل ترکیب یک ضمیر اشارهای و یک عبارت اسمی ساده یا مرکب هستند. در مورد رفتار سمانتیکی این عبارات دو تئوری غالب وجود دارد: یکی دیدگاه دلالت مستقیمی و دیگری دیدگاه تسویری. مبتنیبر اولی، ضمیر اشارهای مرکب یک حد مفرد است و محتوای آن در کاربرد اشارهای یک فرد است و گرچه ...
بیشتر
ضمایر اشارهای مرکب عباراتی پرکاربرد به شکل «آن ب» و حاصل ترکیب یک ضمیر اشارهای و یک عبارت اسمی ساده یا مرکب هستند. در مورد رفتار سمانتیکی این عبارات دو تئوری غالب وجود دارد: یکی دیدگاه دلالت مستقیمی و دیگری دیدگاه تسویری. مبتنیبر اولی، ضمیر اشارهای مرکب یک حد مفرد است و محتوای آن در کاربرد اشارهای یک فرد است و گرچه عبارت اسمی مندرج در آن در تعیین مدلول ضمیر سهیم است اما در محتوای جمله سهمی ندارد. امّا دومی، با آنها رفتاری مشابه سورها میکند، و مبتنیبر آن ضمایر اشارهای مرکب یک نسبت دو موضعی میان صفات را در گزارهی بیان شده توسط جمله حاوی ضمیر به اشتراک میگذارند. این تئوری مدعی توجیه همۀ اقسام کاربردهای این ضمایر از جمله، اشارهای، NDNS، QI، متغیر-پایبند و آنافورا میباشد. لذا حامیان این تئوری، انتقاداتی به واسطۀ این کاربردها به تئوری دلالت مستقیم وارد میکنند. اما قائلان تئوری دلالت مستقیم علاوه بر پاسخ به انتقادات، مسائلی را با استفاده از کاربردهای مزبور در متون وجهی و دیگر متون برعلیه دیدگاه تسویری طرح میکنند که میتواند این دیدگاه را دچار مشکلاتی اساسی کند. رویهمرفته، به نظر میرسد تئوری دلالت مستقیم در مواجهه با ضمایر اشارهای مرکب تبیین شهودیتر و منسجمتری ارائه میدهد.